این مقاله یکی از مقالاتی است که در یکی از مجلات به چاپ رسیده است. متأسفانه در حال حاضر به خاطر ندارم که این مقاله در کدام مجله منتشر شده است. با این حال، تمام متن مقاله را در این بخش قرار میدهم و پس از یافتن محل انتشار، اطلاعات مربوطه را حتماً به اینجا اضافه خواهم کرد. همچنین، اگر علاقهمند باشید، میتوانید به پادکست تاج السلطنه نیز گوش دهید.
روزگار تاج السلطنه
زهرا تاج السلطنه (1301 – 1314 قمری/1262-1314) یکی از دختران ناصر الدین شاه است که به دلیل شخصیت، آثار و شیوه زندگانی اش، معروف ترین دختر او محسوب می شود. تاج السلطنه به دلیل طرح ایده ها و اندیشه هایش در مقوله جنبش زنان (فمینیسم) در ایران، یکی از پیشگامان و شاید بتوان گفت پیشروترین زن اندیشمند ایرانی در این جنبش به شمار می آید. تا این اواخر تنها اثر منتشر شده از او کتاب خاطراتش بود که تقریر آن در زمستان 1292 انجام شده و احتمالا در مدت کمی به اتمام رسیده است.
کتاب خاطرات تاج السلطنه
خاطرات به شکل نسخه خطی بوده و در مدت اندکی پس از نگارش آن، توسط افراد گوناگونی نسخه برداری شده و در سطح جامعه پراکنده شد. تا اینکه حدود 60 سال بعد و در دهه 1350 برای نخستین بار نسخه از آن به شکل پاورقی در یکی از مجلات به چاپ رسید و در نهایت در سال 1361 در قواره یک کتاب منتشر شده و در دسترس جامعه فرهنگی ایران قرار گرفت.
دومین کتاب تاج السلطنه «سرگذشت شاهزاده خانم ایرانی» است که متن آن نخستین بار در سال 1306 به شکل پاورقی در روزنامه کوشش چاپ شد و پس از 86 سال با مقدمه مفصلی از راقم این سطور، به شکل کتابی مستقل و با همان عنوان در سال 1392 چاپ و منتشر شد. علاوه بر آن دو کتاب، طی دهه های گذشته مقالاتی در باب زندگانی تاج السلطنه به طور پراکنده در مطبوعات ایران چاپ شده است.
همچنین طی دو ده اخیر در برخی مجموعه مقاله ها و مجموعه های سندی نیز نامه هائی از او خطاب به مقامات کشور پیرامون وضعیت معیشتی اش به چاپ رسید که از آن جمله می توان به کتاب یک صد سند از روابط فرهنگی ایران و عراق اشاره کرد.[1]
در مجموع متن دو کتاب «خاطرات» و «سرگذشت شاهزاده خانم ایرانی» مستندات متقنی هستند که در خلال آنها می توان نظرات و دیدگاه های تاج السلطنه در مورد نقش زن در جامعه و حقوق زنان را جستجو کرد. قبل از بررسی ویژگی ها و خصوصیات اندیشه او در مورد حقوق زنان، مناسب است مروری کلی بر این مقوله و مباحث مربوط به فمینیسم در دهه های 1280- 1306/ 1901- 1927 در ایران انجام دهیم.
تقریبا همزمان با اوج گیری جنبش فمینیسم و حقوق زنان در اروپا و شدت یافتن موج اول این جنبش در کشورهای غربی در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، در ایران نیز اندک اندک و به شکل پراکنده، موضوع و مسائل مربوط به فمینیسم و رعایت حقوق زنان مطرح می شد. نخستین و مهمترین بستر طرح این گونه مباحث در ایران، در بخش آموزش و تاسیس مدارس جدید برای دختران بود. همزمان با این موج و در آستانه پیروزی سیاسی انقلاب مشروطه، گزارش هائی از کار زنان در کارگاه های نیمه صنعتی و به کار گیری زنان در برخی از کارگاه های کوچک در گوشه و کنار کشور منتشر شد.
به نحوی که نخستین اعتصاب کارگری ایران (که گزارش آن تاکنون به دست آمده) در میان زنان کارگر و در یکی از کارخانه های شالی کوبی در مازندران شکل گرفت. این موضوع نشانه دیگری از فراهم آمدن بسترهای لازم جهت اوج گیری نهضت زنان در ایران بود که به لطف پیروزی انقلاب مشروطیت در ربیع الثانی 1324 قمری/ 1285 وارد مراحل علنی تر و جدی تر خود شد.
در سال های بعد از آن نهضت زنان ایرانی با فراز و فرود هائی ادامه یافته و دستاوردهای مهمی را در جهت شناسائی و به رسمیت شناختن حقوق زنان در ایران به همراه داشت. در یک حالت کلی نهضت زنان در ایران که در ابتدا بر محوریت موضوع آموزشی شکل گرفته بود، در سال های پس از جنگ جهانی اول و در فاصله زمانی منتهی به سال 1306 (زمان انتشار کتاب «شاهزاده خانم ایرانی») رویکرد اجتماعی به خود گرفته و محور اصلی آن فراهم کردن امکانات لازم برای حضور زنان در روند تحولات اجتماعی بود. این مرحله از نهضت مذکور، همسو با رویدادهای نهضت زنان در اروپا بود.
پس از فروکش شدن شعله های جنگ جهانی اول و در تداوم نهضت فمینیسم در آن قاره، در چند کشور اروپائی به طور محدود به زنان اجازه مشارکت در انتخابات و حق رای اعطاء شد. از آن جمله در بلژیک این حق فقط شامل زنان متشخص از خانواده های نجباء و اشراف و یا همسران افسران و نظامیان کشته شده در جنگ، می شد. اما در ایران موانع ساختاری بسیار عظیمی وجود داشت.
چنین وضعیتی مانع از طرح جدی شعارها و مطالبات سیاسی در نهضت زنان ایران شد. بنابراین نهضت زنان در ایران رویکرد اجتماعی به خود گرفته و صرف نظر از چند مورد استثنائی، در طی آن ایام، بحث مشارکت زنان در امور سیاسی و حق رای بانوان مطرح نشد.
در چنین حال و هوائی دو کتاب از تاج السلطنه تالیف و منتشر شد. نخستین آن دو خاطرات او بود که در زمستان 1292 و در آستانه شروع جنگ جهانی اول به رشته تحریر در آمده و نسخه های خطی آن در سال های بعد در جامعه فرهنگی ایران انتشار یافت. همان گونه که قبلا گفته شد این ایام مصادف با دوره افول گرایش آموزشی در نهضت زنان در ایران و پر رنگ شدن مطالبات اجتماعی در آن نهضت است.
کتاب دوم «خاطرات شاهزاده خانم ایرانی» به فاصله چهارده سال بعد و در سال 136 منتشر شد و همان گونه که در مقدمه آن شرح داده شده است، تالیف کتاب به سال های 1302-1305 باز می گردد؛ زمانی که تاج السلطنه از عتبات به تهران بازگشته و با یک موج قدرتمندی از نهضت زنان در آن شهر مواجه می شود. در این زمان مباحث بسیار مهم و گسترده ای در رابطه با حقوق زنان با رویکرد اجتماعی مطرح شده و ابعاد گوناگون این موضوع به وسیله معتقدان و منتقدان مورد بحث و بررسی قرار می گرفت.
تاج السلطنه خاطرات خود (محتوای کتاب اولش) را در سن 31 سالگی و همزمان با اوج گیری نهضت فمینیسم در اروپا (با اولویت کسب حقوق و مشارکت سیاسی برای زنان) بیان کرده و به رشته تحریر درآورد. به همین سبب او در هنگام بحث پیرامون حقوق زنان در این کتاب، اشارات متعددی به رویدادهای مشابه در اروپا دارد. تاج السلطنه در کتاب دومش به بحث مفصل تری در زمینه حقوق زنان می پردازد.
طرح این موضوع در کتاب دوم، با صبغه ایرانی همراه است و موارد اشاره او به وضعیت زنان در کشورهای دیگر، در حاشیه قرار می گیرد. او در کتاب دومش، با صراحت بیشتری از وضعیت زنان در ایران سخن گفته و رهنمودهای او برای بهبود آن و نیز وضعیت ایده آل زنان در جامعه ایران (سال 1306) به طور روشن و واضحی بیان می شود. چنین فرآیندی متاثر از مباحث عمیق و گسترده ای است که در سال های قبل از انتشار کتاب «سرگذشت شاهزاده خانم ایرانی» در محافل فرهنگی ایران در جریان بود.
در مجموع دو کتاب تاج السلطنه حاوی جزئیات دیدگاه ها و نظرات نویسنده کتاب ها در مورد وضعیت زنان در ایران و حقوق آنها در جامعه است. در ادامه، مرور مختصرص بر نظرات مذکور خواهیم داشت:
اهمیت موضوع زنان برای تاج السلطنه
تاج السلطنه با آگاهی کامل و هدفی مشخص، بخشی از کتاب اول و نیز بخشی عمده ای از کتاب دوم خود را به بحث پیرامون وضعیت زنان ایرانی اختصاص می دهد. با مروری بر کتای «سرگذشت شاهزاده خانم ایرانی» به خوبی مشخص می شود اساسا شاکله این کتاب بر مبنای بیان وضعیت زنان و ارائه راهکارهائی جهت بهبودی آن وضعیت و دستیابی هرچه بیشتر به حقوق زنان در جامعه ایران در نود سال پیش استوار است.
او در فرازی از کتاب دوم خود و از زبان «فرزانه» می گوید: «من مدت ها است درصدد این گونه مطالعات برآمده ام و قسمت مهمی از مطالعات اجتماعی من درباب مقدرات زن ها است.» (سرگذشت/349)
در هر دو کتاب مورد بحث، نقریبا به یک شکل، پس از یک مقدمه کوتاه، نویسنده بلافاصله وارد بحث زنان شده و شمائی از تیره روزی های زنان در جامعه را بیان می کند. جالب این است که در هر دو مورد، نویسنده نخست به سراغ حرمسرای ناصر الدین شاه رفته و در کمال احترام، انتقادات بسیار شدیدی را از وضعیت زنانی که به هر عنوان در دربار و حرمسرای شاهی زندگی می کردند، بیان می کند.
ذکر داستان مرگ مادر که توسط ناصرالدین شاه به داخل حوض کاخ گلستان انداخته شد و در حالی که شاه در حال خنده، نظاره گر غرق شدن و مرگ او بود، بیان تمثیل وار وضعیت زنانی است که همگان را تصور بر خوشبختی آنها بود.
(سرگذشت/156) ترجیح دادن «دده سیاه چرده بر مادر» توسط تاج السلطنه (خاطرات/8)، بیان طنزآلود سواد دار بودن دایه با این عبارت « دایه من که از هنرهای زنانه عاری بود، متاسفانه خواندن و نوشتن را می دانست و از تمام اثاث زندگانی، قلمدان و کاغذهای خود را بیشتر دوست می داشت.» (سرگذشت/156)، ترجیح دادن ارزش آزادی زن بر زندگانی در کاخ سلطنتی (سرگذشت/160 و 161) از جمله دیگر اشاراتی است که تاج السلطنه به وضعیت نابهنجار زنان در ایران می کند.
در دهه های بعد از ناصر الدین شاه و سال های پس از جنگ جهانی اول نیز کماکان تاج السلطنه بر وضعیت زنان انتقاد دارد. ولی این بار انتقادات از منظر دیگری است. او در صفحات پایانی کتاب دوم خود از زبان «حکیمه خانم» در انتقاد از وضعیت زنان و دختران در سال 1304 و 1305 می نویسد: « بانوان جوان کنونی آن جلوه مقدسی را که انتظار داریم از چهره و اندام و لباس و رفتار ایشان مشاهده کنیم، بدبختانه امروز به ما نشان نمی دهند.
بی میلی آنها به کسب معارف و هنر و تمایل آنها به آزادی جاهلانه، در عین حال خوشی در مغز آنها ایجاد کرده که بعضی افراد بی استعداد، پای از حصار دایره عفاف بیرون گذاردند و به ضرر و زیان استقبال [آینده] خود آگاه نیستند. در حالتی که طرز عمل و سبک و سلوک و شکل رفتار زن شایسته بر هیچ کس پوشیده نیست.» (سرگذشت/347)
زن چیست؟
قبل از یافتن نظر تاج السلطنه در مورد چیستی زن، مناسب است نظر او را اصولا راجع به انسان بدانیم. تاج السلطنه در فرازی از خاطرات خود در مورد انسان و آزاد بودن او، می گوید: «انسان که خلق شده است بررای آزادی و برای زندگانی، چرا باید اسیر و به میل دیگران زندگانی نموه و محکوم به حکم دیگری باشد؟ در حالتی که در نوع انسان امتیازی نیست؛ همه یکسانند؛ همه می توانند در تحت یک حریت و آزادی طبیعی زندگانی نمایند.» (خاطرات/33)
تاج السلطنه در کتاب «سرگذشت شاهزاده خانم» نیز به این موضوع اشاره کرده و می نویسد: « ایرانی عمدا دست و پای خود را می بندد و فریاد می کند. مرد ایرانی اگر منور باشد می گوید مرد و زن هر دو انسان هستند و در هر مجمعی که زن و مرد در آن اشتراک نکنند، آسایش و عشرت نیست و شاید هم راست بگوید. مردان جاهل اگر شب ها جایگاه تفریحی هم داشته باشند، نتیجه ای جز کشیدن افیون ندارند. پس بیچاره زن ایرانی که به طریق اولی نیمی محبوس لباس و نیمی اسیر زندان خانه و در هر حال اسیر و بی اراده است.» (سرگذشت/410)
در این چارچوب، تاج السلطنه به مقوله زن می پرردازد. زن چیست؟ و چه وضعیتی در جامعه ایران حدود یک صد سال قبل داشته است؟ این سئوالی است که او در نخستین صفحات کتاب دوم خود که به سال 1306 منتشر شد، مطرح می کند. او با طرح چند سئوال پی در پی اهمیت موضوع را برای ما آشکار کرده و می نویسد:
«زن که عنصرش را هنوز تمیز نداده اند و شاید نزد خودش هم مجهول باشد، کیست؟ آیا می شود زن را حیوان گفت؟ دریغ از عواطف پاک که مخصوص این فرشتگان خاکی است. زن انسان است؟ چطور؟ انسان زنده به گور، راکد، بیکار، مهیای خدمت و اطفای شهوات مردان. زن چیست؟ بهار مجسم، حیات بی غم، زندگی بی اندوه، مجسمه لطافت، مظهر شفقت، شیشه رقیق و نازک حایل میان بیم و امید؟ نه! گل شاداب! سرو خرامان، عنصر ملکوتی به اصطلاح شعراء؟ » (سرگذشت/173)
تاج السلطنه سپس نظر خود را در مورد زن و نقش او در اجتماع و به بیان دیگر پاسخ سئوالات مذکور، بدین ترتیب بیان می کند: « انسان اسیر و خسته یا طائر پر و بال شکسته که از آزار محب خود در پنجه مرگ و هلاک افتاده است. این معنی و حقیقت زن است.هر چند عیسی شدن آسان است، همت به از این، باید روح القدوس آسا شو و دم در دل مریم زن.» (سرگذشت/173و 174)
اما سئوال دیگری در این میان مطرح است و آن این است که در آن زمان از نگاه مرد ایرانی، زن چه وضعیتی داشت؟ در پاسخ، تاج السلطنه نگاه مرد به زن ایرانی در دوره خودش را به این شکل می داند: «مردان ایران اعم از شاه و گدا، نسبت به شایستگی و لیاقت زن لاقید بوده و زن با کمال و با هنر در ایران خریدار ندارد. موضوع تعدد زوجات در ایران هم فوق همه بدبختی های زنانه شده است. لهذا زن بیچاره در فشار بی عدالتی مردها اسیر و گرفتارند و هیچ ظابطه و قانونی نمی تواند وسایل آسایش آنها را در نظر بگیرد.» (سرگذشت/349)
وضعیت زنان
روایت تاج السلطنه از وضعیت زنان ایرانی، روایتی دلخراش است. هنگامی که افزون بر یک صد سال پیش او درصدد بیان وضعیت زنان در خاطرات خود بر آمد، از چنین عباراتی استفاده کرد: « همجنس های من، یعنی زن های ایرانی، حقوق خود را ندانسته و هیچ در صدد تکلیفات انسانی خود برنمی آیند و به کلی عاری وباطل برای انجام هر کاری، در گوشه خانه خود خزیده و تمام ساعات عمر خود را مشغول کسب اخلاق بد هستند و به کلی از جرگه تمدن خارج گشته و در وادی بی علمی و بی اطلاعی سرگردان هستند.
مثل اینکه اغلب خانواده ها، در امروزی که به یک اندازه راه ترقی برای نسوان باز شده و می توانند دختران را در مدارس بگذارند و آتیه آنها را به نور علم و کمال روشن نمایند، می گویند این عیب است برای ما که دختر ما به مدرسه برود.» (خاطرات/12)
زن و زندگانی اجتماعی
یکی از مهمترین ویژگی های تفکر تاج السلطنه در مورد زنان، نگاه اجتماعی به انها، و بررسی حالات آنها در بستر جامعه و روابط اجتماعی، خانوادگی است. او زن را در خانواده و جامعه معنا می کند. انتقادات او نسبت به وضعیت زنان عمدتا انتقاداتی است که در مورد جایگاه و عملکردی از آنها که در خانواده و جامعه وجود دارد، مطرح می شود. در منظر تاج السلطنه هنگام تحلیل مسائل اخلاقی و کاستی های اخلاقی زنان، رویکرد اجتماعی بحث بر رویکرد فردی بحث کاملا رجحان دارد.
این نگرشی است که در هر دو کتاب به جای مانده از او کاملا آشکار است. با هم مروری برفرازی از یکی از تحلیل های اجتماعی او از زن داشته باشیم. در کتاب «سرگذشت شاهزاده خانم ایرانی» او از زبان یکی از شخصیت های کتاب (جهان فروز خانم) می گوید: «در محفل ما زنان ایرانی، صحبت های مفید و نافع کمتر است و غالب گفتگوها مربوط به خرافات و موضوعاتی است که زبان از شرح آن خجلت دارد. بنابر این بالفرض آمد و رفتی هم به میان بیاید،
جز کسالت روحی و فکری نتیجه ای نخواهد داشت. زن های ایرانی این تربیت اجتماعیه را ندارند و در میان آنها کسی هم به فکر اصلاح اجتماعی زنانه نیست و مردها هم نمی توانند مطلح جامعه زن ها باشند. زیرا اصلاح، فرع این است که درست و صحیح به عوائد و اخلاق زن آشنا باشند و بدانند مفکوره زن تا چه درجه قابل نشو و نما برای ترک اخلاق ذمیمه و اتخاذ رویه حسنه است.» (سرگذشت/188)
در همین چارچوب است که تاج السلطنه به مقوله تربیت اهمیت بسیار زیادی می دهد: «تربیت در دماغ اشخاص تاثیرش از اغلب غرایز بیشتر است، به حکم آنکه در انواع نبات و نیز در پاره ای از جمادات تاثیر تعلیم، جوهر را تغییر یمی دهد.» (سرگذشت/280) و در جائی دیگر در مضمون شعری می گوید:
نهفته اند معادن به خاک تره هنوز مگر که گنج وطن افعی دو سر دارد
سوار مرکب برق است خصم و کی برسد به شاهراه تمدن کسی که خر دارد
بس است تنبلی ای نسل پاک ایرانی به هوش باش که این مملکت گهر دارد (سرگذشت/263)
تاج السلطنه اصلح یک اجتماع و اصلاحات اجتماعیه را منوط به اصلاح حال زنان دانسته و در این ارتباط می گوید: «اصلاحات اجتماعی یک قوم، مبدا سعادت یک ملت، معنی آب های شیرین و گوارای زندگانی یک طایفهو امید وصول به کاروان تمدن عصر حاضر، منوط به اصلاح حتال زنان و تربیت آنها است که ایشان اطفال خود را خوب تربیت کنند و گذشته از اینکه اولاد آنها خوشبخت و با سعادت می شوند، خدمت بزرگی هم به عالم تمدن شده است.»(خاطرات/11)
تاج السلطنه اهمیت بسیار زیادی به مسئولیت زن در خانواده و به ویژه تربیت بچه و اولاد در تحت نظر مادر می دهد. از این منظر، او نخستین و مهمترین مسئولیت اجتماعی زنان را مادر بودن آنها می داند. او در باب اهمیت این نقش، می نویسذ: « اگر ما به درستی بنگریم، اول فریضه هر مادری است که تن پروری را کنار و اولاد خود را از خود دور و جدا نسازد و باعث خرابی یک خانواده و یک عمر اولاد نود و بزرگی های ظاهری را بر چیزهای طبیعی و معنوی ترجیح ندهد و خود و اولاد خود را بدبخت نخواهد. اول فریضه هر مادری، تهذیب اخلاق اولاد است.» (خاطرات/15)
در باور تاج السلطنه اهمیت نقش زن و مادر بودن در یک خانواده آنقدر زیاد است که او خودش را نیز به دلیل کوتاهی در تربیت اولاد ملامت کرده و می گوید: « خود من چهار اولاد دارم و امروز که تمام به حد رشد و کمال رسیده اند، با وجود اینکه منتهای سعی و کوشش را در تحصیل و تربیت ایشان نموده ام، معهذا هر چهار، چهار اخلاق متفاوت دارند. وقتی که درست به نظر دقت تفرس و جستجو می کنم [شبیه هستند به] اخلاق دایه هایشان و ابدا شباهتی به اخلاق من ندارند و من وجود دایه آنها را در ایشان می بینم.
دیگر اینکه اگر خود من ایشان را شیر داده و بزرگ کرده بودم و آن علاقه و انس توام با مهر مادری شده بود، هیچ وقت ایشان را در سن طفولیت ترک و از پدر ایشان جدا نمی شدم؛ ولو اینکه هزار قسم زجر و زحمت دیده و در تمام ساعات عمر [در] شکنجه و عذاب ببودم.» (خاطرات/15)
حجاب از منظر تاج السلطنه
یکی از مهمترین موضوع هائی که طی چند دهه اخیر در مورد تاج السلطنه مرح شده است، نظرات او در مورد حجاب زنان است. در این قسمت درصدد هستیم مروری مختصر بر این مقوله داشته باشیم. نظر و دیدگاه تاج السلطنه در رابطه با مقوله حجاب در دو مقطه سال 1292 و سال 1306 بیان می شود. نظرات او در سال 1292، در خاطرات او تجلی می یابد. هنگامی که به تندی تمام در باب زن و البته زن ایرانی می نویسد: «زندگانی زن های ایران از دو چیز ترکیب شده: یکی سیاه و دیگری سفید.
در بیرون آمدن و گردش کردن، هیاکل موحش سیاه عزا و در موقع مرگ، کفن های سفید. من که یکی از همین زن های بدبخت همستم، آن کفن سفید را ترجیح به آن هیکل موحش عزا داده و همیشه پوشش آن ملبوس را انکار دارم. زیرا که در مقابل این زندگانی تاریک، روز سفید ما است. و همیشه در گوشه بیت الاحزان خود، خود را به همان روز تسلی داده، مانند یک معشوقه عزیزی، با یک سعادت خیلی گرانبها او را تمنا و آرزو می نمایم.»( خاطرات/ 99)
اما چند صفحه بعدتر و در همان خاطرات، او توضیحات نسبتا مفصل تر دیگری در باب حجاب می دهد که روشن کننده منظور تاج السلطنه در مورد جملات فوق الذکر است. در مرحله نخست او یادآوری می کند برداشتن نقاب از صورت و یا بازکردن روی زن ها، یکی از تکالیف زن های ایرانی برای ترقی است و دراین رابطه توضیح می دهد: « یک نفر مزدور ایرانی، روزی دو قران مزد می گیرد. مادرش، خواهرش، خواهرزاده اش، عیالش و دخترش را باید خرج بدهد. دو قران را که ما پنج قسمت بکنیم، نفری هفت شاهی در بیست و چهار ساعت می شود.
با این هفت شاهی، یک نفر انسان چه قسم هم بپوشد، هم بنوشد، م اندوخته کند؟ این می شود که احتیاج، اخلاق آنها را خراب می کند و برای تحصیل آسایش و رفاه خود، به هر شناعتی تن در داده و هر کار زشتی را اقدام می کنند. حال اگر روی زن ها باز بود، البته این پنج نفر زن و بچه ناچار تحصیل کرده بودند و پس از تحصیل، هر پنج نفر خدمت قبول می کردند: در مغازه ها، در کافه ها، در دکان ها، در مدرسه ها، در ادارات.
آن وقت هر نفر روزی دو قران عایدی داشته، شش نفر با روزی دوازده قران عایدی، هم خوب می پوشدو هم خوب می نوشد و هم اخلاق و عادات خود را عوض نمی کرد و هم وجدان و شرافت و عفت و ناموس فامیل و وطن خود را محفوظ می داشت و هم یک اتحاد معنوی روحانی، در میان این جمع بود که از اتحاد بسی فایده های بزرگ می شود.» (خاطرات/100)
کاملا مشخص است منظور تاج السلطنه از حجاب و برداشتن آن، برداشتن نقاب به منزله باز بودن صورت ( و نه بدن) و نیز دست ها است. او خود نیز به صراحت این موضوع را یادآور شده و در کتاب خاطراتش بیان می کند: « حال اگر زن ها روی باز کرده باشند و مانند تمام مردمان متمدن کره، زن و شوهر همدیگر را دیده، بخواهند و به طور عشق آن اتحاد ابدی را در حضور معبود خود ببندند و تا آخر عمر در یک استراحت معنوی روحانی رندگانی کنند بهتر نیست؟» (خاطرات/101)
با چنین مقدماتی است که بلافاصله بار دیگر تاج السلطنه تاکید می کند: « خرابی مملکت و بی عصمتی و عدم پیشرفت تمام کارها، حجاب زن است. در ایران همیشه عده مرد به واسطه تلفات، کمتر از زن است. در مملکتی که دو ثلث او بیکار در خانه بمانند، البته یک ثلث دیگرش تا می توانند باید اسباب آسایش و خورد و خوراک و پوشاک دو ثلث دیگر را فراهم کنند، ناچار به امورات مملکتی و ترقی نمی توانند پرداخت. حال اگر این دو ثلث معنا با یکدیگر مشغول کار بودند، البته دو برابر مملکت بهتر ترقی کرده، صاحب ثروت می شدند.» (خاطرات/101)
او در ادامه گفتارش، از سفرش به تبریز یاد می کند و از اینکه «در تمام عرض راه و دهات، زن و مرد را با یکدیگر بدون حجاب مشغول کار» می دیده است. و در جائی دیگر در همان خاطرات یاداور می شود: «هزارها مفاسد اخلاقیه از همین روی بستن زن ها درین مملکت نشر شده است.» (خاطرات/102) کاملا آشکار است که منظور تاج السلطنه از «حجاب» صورت و دست های باز بوده و برداشتن حجاب از نظر او در واقع به همین معنا می باشد و نه معنائی که دو دهه بعد در ایران و در اواسط دوره سلطنت رضا شاه در ایران رواج یافته و به عنوان میراثی برای آیندگانش باقی ماند.
14 سال بعد از تقریر خاطرات فوق و در سال 1306 تاج السلطنه در کتاب دوم خود در باب حجاب نوشت: « تصور نکنید این چادر چاقشور و موزه یا کفش گرجی را بیخود از عصر صفویه برای ما رست کره اند. این چادر چاقشور و موزه از وقتی برای زن ایرانی درست شد که زن ایرانی ندانست لباس فاخر و کوتاه و مهیج را باید در خانه و ضیافت های زنانه پوشید، نه در خارج! باز هم اشتباه نکنید مقصود من این نیست که زن ایرانی در لباس مندرس و ژنده مثل گدایان از خانه بیرون بیاید؛ اما لباس فاخر بیرون زن، از حیث رنگ و طرز پوشیدن، باید معرف اخلاق و آئینه عفت زن باشد. اجتماع مرد و زن در یک محفل عقلا و اخلاقا ممنوع نیست ولی به شرط آنکه محافل مختلطه مرد و زن، نظامات و دساتیری (نضامنامه) داشته باشد.»(سرگذشت/176)
وظایف زن از نگاه تاج السلطنه
در سال 1306 هنگامی که تاج السلطنه 45 ساله بود، در پاسخ به این سئوال، نخستین وظیفه زن را امانت داری ناموس ذکر کرده و می نویسد: «زن که امانت دار ناموس مرد است، در هر کیش و آئین به امانت مرد نباید خیانت کند و این اصل نزد تمام عقلاء و علماء و ادیان عالم مسلم است که یکتا حافظ شرافت زن، همین امانت است و در صورت خلاف امانت، خیانتکار است.» (سرگذشت/119)
تاج السلطنه بخش عمده ای از وظایف زن را در چارچوب خانواده تعریف می کند. و هدف از فعالیت هایش در جامعه را ارتقاء خانواده و کمک به اعضاء خانواده و کمک به تک تک اعضاء خانواده در چارچوب خانواده تعیین می کند. در سال 1292 و به هنگام تقریر خاطرات، تاج السلطنه 31 ساله در رابطه با خانواده و رابطه زن و شوهر در آن گفت:« پاسبان و نگاهبان زن، شوهرش است. مصاحب و مونس شوهر، زن است.
هیچ وقت این دو روح شریف از یکدیگر غفلت نکرده، جز خود نمی بینند. تمام آن محبت ها و صمیمیت ها و سادگی زندگانی را درباره یکدیگر مصرف می کنند و همیشه خوشبخت و شادکام زندگانی می کنند و اولاد و اعقاب با شرف و افتخار از خود به یادگار می گذارند.» (خاطرات/102)
در این رابطه تاج السلطنه به صراحت از زبان حکیمه خانم می گوید: «ماموریت زنان در بسیط خاک این است که بر زیبائی به وسیله کسب هنر بیفزاندو یگانه وسیله خوشحالی و آسایش مرد باشند. زن مامور است با سرپنجه ظریف خود، هیکل مغرور و قادر مرد را سردست نگاه داشته و با تمام قدرت او را عاشق و مطیع اخلاق و محسنات خود سازد. کمال قدرت و توانائی زن در این است که عنصر قادر قاهری را که تمام همش، غلبه و چیرگی بر کائنات است، به طوری به خود مهربان دارد که بازوی آهنین مردانه، اسیر سر انگشتان آبگینه مزاج زنانه شود. زن جوان باید شعر مجسم باشد.» (سرگذشت/ 348 و349)
تاج السلطنه در اهمیت نقش زن در خانواده و تاثیر گذاری او بر مرد از این طریق، به قدری جلو رفته که حتی صفاتی همچون وطن پرستی را نیز در نتیجه حضور زن در خانواده می داند. به نحوی که: «زن با کمال اگر به شرف حسن اخلاق نیز ممتاز باشد، بهترین نفوذی را دارا خواهد بود که به واسطه محبوبیت خود به مرد می تواند تکلیف و تحمیل کند. از قبیل وطن پرستی، جانبازی در طریق سعادت مملکت و ربودن گوی افتخار در میدان شرف برای بزرگی نام خاندان.» (سرگذشت/ ص 368)
حق رای زنان و حضور آنان در جامعه:
برای شناخت هر چه بیشتر تفکر تاج السلطنه در خصوص موضوع حق رای بانوان و مشارکت آنها در امور سیاسی کشور، نخست باید به این نکته اشاره کرد که در دید او، حکمرانان برای خدمتگزاری به مردم هستند و نه بالعکس. او این موضوع را از طریق مثال شبان و چوپان می زند. و در جائی از کتاب دومش، از زبان گودرزچوپان خطاب به ناصرالدین شاه می نویسد: «اعلیحضرتا! گوسفند از برای چوپان نیست بلکه چوپان برای خدمت او است.» (سرگذشت/165)
و در فراز دیگری از کتاب مذکور مشروعیت حکومت و حکمرانان را تنها از طریف برگزیدگان ملت میسر دانسته و می نویسد: « نفوذ مشروع، تنها نفوذ پادشاه و نفوذ کلمه مبعوثین است به شرط آن که اکثریت آنها به موضوعاتی رای داده باشند که نتیجه آراء آنها را دستورالعمل یا قانون می توان نامید. [این اشخاص را] خود مردم آزادانه انتخاب می کنند و شاه می پذیرد و قسم باید بخورند که به شاه و مصالح مردم صدیق باشند و آنگاه به مجلس بروند.» (سرگذشت/205 و 206)
در باب حق رای زن و مشارکت زنان در امور سیاسی جامعه خود، تاج السلطنه در هر دو کتاب خود به صراحت به این موضوع اشاره کرده و نظراتش را بیان می دارد. در کتاب اول که همان خاطراتش باشد، او در سال اواخر 1292/ 1914 خطاب به معلمش گفت: « اگر زن ها در این مملکت مانند سایر ممالک آزاد بودند و حقوق خود را متقابل داشته و می توانستند در امور مملکت و سیاسی داخل بشوند و ترقی کنند، یقینا من راه ترقی خود را در وزیر شدن و پایمال کردن حقوق مردم و خوردن مال مسلمانان و فروختن وطن عزیز خود نمی دانستم» (خاطرات/98)
او سپس با تندی هر چه تمام تر بیان می کند: «افسوس که زن های ایرانی از نوع انسان مجزا شده و جزو بهایم و وحوش هستند و صبح تا شام، در یک محبس ناامیدانه زندگانی می کنند و دچار یک فشارهای سخت و بدبختی های ناگواری عمر می گذرانند. در حالتی که از دور تماشا می کنند و می شنوند و در رروزنامه ها می خوانند که زن های حقوق طلب در ارپا چه قسم از خود دفاع کرده و حقوق خود ررا با چه جدیتی می طلبند. حق انتخاب می خواهند، حق رای در مجلس می خواهند؛ دخالت در امور سیاسی و مملکتی می خواهندو به همین قسم موفق شده؛ در آمریک به کلی حق آنها اثبات شده و مجدانه مشغول کار هستند. در لندن و پاریس به همین قسم.» (خاطرات/ 98-99)
در همین رابطه، او کمی بعدتر در همان کتاب خاطرات، تکلیف یک زن ایرانی را «استرداد حقوق خود مانند زن های اروپائی، تربیت اطفال، کمک کردن با مردها مانند زن های اروپائی، پاکی و عفت، وطن دوستی، خدمت به نوع، طرد تنبلی و خانه نشینی» ذکر می کند.(خاطرات/100)
در نهایت، تاج السلطنه 14 سال بعد از بیان نظرات فوق در قالب خاطراتش، در سال 1306 و در کتاب سرگذشت شاهزاده خانم ایرانی، بار دیگر به موضوع حق رای زن توجه کرده و می نویسد: « اگر عقیده شخصی مرا بخواهید من می گویم در هر مجلس و محفلی که بدون عضویت زن و رای آزاد زن، مقدرات را معین کنند، مفید و نافع به حال زن نخواهد بود. من منکر نیستم که مرد چون عهده دار مشقات زندگانی اجتماعی است، رایش بر آراء زنانه مقدم است، اما در چه باب و در چه صورت؟ مشقات مرد در عالم زندگانی احتمالی است، در صورتی که مشقت های زن درپاره ای امور از موارد و در محیط عائله، صدی نود به خطر نزدیک تر است.» (سرگذشت/197)
در همین رابطه نظر تاج السلطنه در باب آزادی زن بسیار جالب است. او آزادی زن را تابع دو عامل اصلی پرورش شخصیتی و اخلاقی فردی زن و نیز محیطی که در آن زندگی می کند و روابط او با مردان می داند و در فرازی از کتاب دوم خود می نویسد: «راستی اگر زن ایرانی در تعیین مقدرات خود آزاد باشد، چه خواهد کرد؟ مگر مردان ما که (فاعل مختار) را ترجمه کلمه مرد می گیرند، از آزادی چه فایده می برند که ما [زنان] نمی بریم؟ به عقیده من تمام این اختلافات و کشمکش ها، روی همین زمینه است که نخواسته اند حد آزادی زن را بشناسند.
یا زن ها نخواسته اند حقوق خود را به دست بیاورند. امروز تکلیف من بیش از این نیست که بگویم خدا کند مادام که زن های ایرانی، دارای ملکات فاضله و اخلاق حسنه و علم آداب خانه داری نشده اند، آزاد نشوند. زیرا همان طور که زن در متابعت امور اجتماعی اسیر مرد است، همان رویه و سلوک وحشیانه مردان بداخلاق، مانع آزادی و سعادت زن است. این حکومت و عمل حکومت نیستند که خدای نخواسته برخلاف فرمایشات پیغمبر اسلام(ص) فتوا به محرومیت زن از علم و تربیت داده باشند، بلکه این وضعیت اجتماعی جاهلانه محیط است که مردان بد سلوک جاهلی پرورده که بی لجام در رهگذر خانم های پاکدامن و مخدرات افتاده اند و نمی گذارند هیچ زنی در خط سیر خود بدون حمله اخلاقی و تعرض شرفی به خانه خود برسد. (سرگذشت/175و176)
رهنمودهای تاج السلطنه خطاب به بانوان
در چارچوب نگرش تاج السلطنه به مقوله زنان که اصول کلی آنها را به طور مختصر بیان رکردیم، او رهنمودهای کلی به زنان ارائه می دهد تا بتوانند از زندگانی خود سود برده و به جامعه و کشورشان خدمت کنند. او خطاب به بانوان کرده و می گوید: « خانم های ایران بدانند و به مردان بی اطلاع خود هم بگویند، وظایف دینی و ملی ما ایجاب می کند که امروز برخلاف کاهنان عالم، به دنیای خود خدمت کنیم.
این جمله یکی از کلمات قصار حضرت شاه اولیاء است: «ملعون، ملعون، من ترک دنیاه لاخرته» یعنی شایان نفرین است کسی که دنیا را برای آخرت ترک کنید. (سرگذشت/ 268) و در ادامه خطاب به «خواهران ایرانی من! » کرده و می گوید: «دنیا، دنیای سعی و عمل و تجدد و تکامل است و خرافه، پسندی ندارد. سعی کنید ایران هم مادرهای عالمه پیدا کند.» (سرگذشت/368)
تاج السلطنه اهمیت نقش زنان در تحولات اجتماعی یک جامعه و به ویژه جامعه ایران را به نیکی دریافت و از این روی است که خطاب به آنان می نویسد: «خانم های عزیزم! حال که رکود و استرخاء بر اعصاب مردمان این مملکت مستولی شده و نمی توانند تغییر شرافتمندانه در حیات اجتماعی بدهند، شما سعی کنید. مخدرات فاضله و نابغه هایی در میان شما پیدا شود که در ابراز لیاقت گوی مسابقه از مردان تنبل و جاهل و دشمن علم، برباید و مردان متمدن و شرافتمند مانند فرشتگان آسمانی شما را مورد تکریم و اعزاز قرار دهند.» (سرگذشت/295)
سخن آخر:
مرور مختصر بر اندیشه و نظرات تاج السلطنه پیرامون مقوله حقوق زنان، نهضت زنان را به پایان می رسانیم. کاملا آشکار است که تاج السلطنه یک حقوق طلب زن ایرانی و یک اندیشمند نهضت زنان در ایران بود. او با اندیشه های فمینیسم اروپائی که در آن زمان در حال گذر از موج اول بود، آشنائی کامل داشت و موضوع های مورد توجه در اندیشه و آراء او در همین چارچوب قرار داشتند و لی نه به شیوه اروپائی اش، بلکه به شیوه ایرانی و بومی ایرانی اش.
ویژگی منحصر به فرد و ممتاز تاج السلطنه این است که او اندیشه فمینیسم را بومی سازی کرده و در این چارچوب با حفظ اصول کلی آن اندیشه و با در نظر گرفتن اقتضاآت و شرایط محیطی و باورهای فرهنگی، اجتماعی و ایدئولوژیکی جامعه ایران، به ارائه راهکارها و رهنمودهائی به زنان ایرانی جهت برون رفت از معضلات اجتماعی و فرهنگی آنها و نیز ارتقاء نهضت زنان در ایران پرداخت. این موضوع، بومی سازی یک عقیده جهانی و بررسی آگاهانه آن، مهمترین ویژگی شخصیتی و تفکری تاج السلطنه را تشکیل می دهد.
او روشنفکری آگاه، مسئول و دردمند بود که تک ستاره ای شد در آسمان تاریک فرهنگی کشور ما. این گونه انسان ها را نمی توان و نباید در چارچوب باید ها و نبایدها گرفتار کرد؛ آنان مافوق این گونه مرزبندی ها بوده و نگاه ما به انها، فارغ از چنین چارچوب هائی باید باشد. اگر چنین کنیم، بدون شک دستمایه و روح سخن تاج السلطنه را دریافت کرده و درک می کنیم که رهنمودهای او مافوق زمان بوده و در هر زمانی قابل طرح می باشند.
پایان.
منابع:
— تاج السلطنه، زهرا. خاطرات تاج السلطنه. به کوشش منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان. تهران: نشر تاریخ ایران، 1361
— تاج السلطنه، زهرا. سرگذشت شاهزاده خانم ایرانی. مقدمه و تدوین مسعود کوهستانی نژاد. تهران: تنشارات دنیای اقتصاد، 1392
[1] – یک صد سند از روابط فرهنگی ایران و عراق. به کوشش اسدالله عبدولی آشتیانی. تهران: کتابخانه مجلس شورای اسلامی، 1393
دسته بندی:
برچسب ها:
آنچه در این مقاله میخوانید:
عضویت در خبرنامه شاپکس
دیدگاه مشتریان
-
a07dmn
منتخب سردبیر
در این بخش از مقالات، روابط ایران و آمریکا در سال ۱۹۲۹ را بررسی…
زمان مطالعه 17 دقیقه
این مقاله با عنوان “سید رمانتیک” به قلم اینجانب، مسعود کوهستانینژاد، به بررسی رمانی…
زمان مطالعه 11 دقیقه
این مقاله یکی از مقالاتی است که در یکی از مجلات به چاپ رسیده…
زمان مطالعه 24 دقیقه
نخستین مصاحبه یا نشست تخصصی بخش نشریات کتابخانه مجلس «اهمیت جراید و نشریات قدیمی…
زمان مطالعه یک دقیقه
بار دیگر همچون دفعات گذشته، موضوع «حقآبه ایران از رودخانه هیرمند» به مشکلی بزرگ…
زمان مطالعه 3 دقیقه
در یادداشت حاضر قصد دارم به سوال «تاریخ معاصر ایران از چه زمانی آغاز…
زمان مطالعه 4 دقیقه
این یادداشت را در کانال تلگرامی خود منتشر کردم و امیدوارم در طی پژوهشهای…
زمان مطالعه 4 دقیقه
این متن، برگردانی از یک فایل صوتی و بخشی از پادکست «قانون اساسی مشروطه…
زمان مطالعه 14 دقیقه
0